وب پاره

طنز محلی

وب پاره

طنز محلی

مصاحبه

مصاحبه:
شخصیت های این مصاحبه کاملا خیالی هستند با کسی اشتباه نگیرید.
موضوع مصاحبه ساختمان مدرسه راهنمایی شهید باهنر
گزارشگر:
امروز برای اولین بارمی خواهیم به جمع مردم رویدر بریم و در باره موضوعات داغ روز با اون ها مصاحبه کنیم.
موضوع امروز مصاحبه ساختمان مدرسه راهنمایی شهید باهنر هست و این که این ساختمان باید به چه مدرسه ای برسه؟ شنیده ایم که برخی مدارس و ارگان ها برای تصاحب ساختمان نوساز مدرسه راهنمایی دارن سعی و تلاش می کنن و مسئولین هم سرنوشت این ساختمان رو بر عهده  شورا و معتمدین محلی گذاشته اند. از آنجایی که اعضای شورا هیچ کدام حاضر به مصاحبه نشدند به جمع معتمدین و بزرگان شهر رفتیم تا نظر آن ها را جو یا شویم:
عامو عدالا ( یکی از مغازه داران): به نظر بنده این ساختمان برای مدرسه حیف است! چه پوسیا و چه دوتیا هر کدام که بروند توی این ساختمان بعد از یک ماه دوار ساختمان را خراب می کنند.بهتره این ساختمان را تبدیل بکنیم به یک بازارچه و دکان داران رودری که همه پخش و پلا هستند را همه در آنجا جمع کنیم و یک بازار بزرگ درست کنیم. با این کار شهر مان یک مجتمع بازاری خواهد داشت و اختصاد رودر رونک خواهد گرفت.
کاکاممد:( یکی از کارمندان درمانگاه): به نام خدا من کاکا ممد هستم خدمت همه رودری ها سلام عرض می کنم و امیدوارم حالشون زیاد بد نباشه و اگه حالشون بد شد مرکز درمانی در خدمت آن هاست و می توانند..... (گزارشگر به میان سخن ایشان می پرد) و می گوید: نظر شما درباره ساختمان مدرسه راهنمایی چیست و باید به کدام مدرسه بدهند:
کاکا ممد: از نظر بنده با توجه به این که در رویدر مدرسه زیاد داریم و بچه ها هم سه یا چار سال بیشتر تو این مدرسه نیستند و جمعیت رویدر هم رو به کاهش شدید نهاده است،بهتر است که از آن به عنوان مرکز بهداشتی درمانی استفاده کنیم. و درمانگاه و خانه بهداشت و آزمایشگاه که ساختمان آن در حال فروپاشی است را در آن مستقر کنیم. با این کار مطمئنا خدمات درمانی بهتری به مردم ارائه خواهد شد و می توانیم طبقه سوم را به محل سکونت ماما و دکتر دندان پزشک اختصاص بدیم. دارو خانه  و زایشگاه هم بیاوریم آن جا، حتی مطب دکتر جعفری هم می توان آن جا آورد.ما این درخواست را از مسئولین امر داریم و نامه ای نیز به آقای شیخی که خود از ما درمانگاهیان هستند داده ایم تا پیگیر این مسئله باشند و یک مجتمع بهداشتی درمانی کامل در مرکز شهر رویدر داشته باشیم.
خالو علی ( از اداره برق) :
نظر بنده اینه که برای جلوگیری از افت فشار و کاهش نوسانات برق، پست برق رویدر را که در کرویه قرار دارد به این مکان حساس منتقل کنند تا در هنگام اتفاقات برق مابتوانیم فورا به آن دسترسی داشته باشیم .
 گزارشگر: آیا شما فکر نمی کنید این ساختمان برای پست برق مناسب نیست و برای مدرسه ساخته شده؟ و در این صورت دانش آموزان کجا درس بخوانند؟
خالو علی: پست برق که ساختمان نمی خواهد. نظر بنده این است که این ساختمان تخریب شده و پست برق در زمین آن قرار بگیرد. دانش آموزان هم تا حالا کجا بودن مگه؟ هنوزم همانجا باشند.

حاج احمد( هنگام خروج از مسجد ): چه اگوتاش با؟ مدرسه برچه نک شوکرده با؟
گزارشگر: برای مدرسه راهنمایی پسرانه
حاج احمد: بر هر چی نک شوکرده بر مه هادن با. ا خو دیگه جر اش نای دعوا اش نای. اگه قرار برمی نی بود سوا اتن معجت هم اکونن بلا نسبت (....حاجی حرشو سانسور کرد....) لا اله الا الله. که همچون حرفی ایشزته؟ مگه شهر صحب ایش نینگ؟
یک دانش آموز دختردبیرستانی: به نظر من باید ساختمان مدرسه راهنمایی را بدن به ما دخترا. آخه تعداد دخترا خیلی زیاده و راهمون هم دوره و اکثر دخترا بد ماشینن و تو سرویس مدرسه حالشون بد می شه.
از وقتی برای ما سرویس گذاشتن نمی تونیم تو راه پسرا رو ببینیم. اما اگه مدرسه اونجا باشه می تونیم همه کس رو ببینیم و دلمون باز بشه. مدرسه ما رو تو بیابون ساختن و با سرویس می ریم و میایم خیلی برامون ناراحت کننده است.
یکی از دانش آموزان مدرسه راهنمایی شهید باهنر: اجازه اقا؟ ما بگیم؟ اگه این مدرسه برای ما درست کردن چرا می خوان بدن به دخترا؟ اونا که مدرسشون رو خیلی وخت نیست درست کردن.
اجازه آقا ما خونمون دُم دهه از اونجا تا این جا با پا میایم و میریم کسی هم برای ما نمیاره اگه مجبور بشیم بریم تمبو باید صبح شفک دربیایم تا سر وقت برسیم مدرسه. و گرنه آقای زاهدی به ما کتک می زنه.
رییس پازگاه: خشششششششششششششششششش ( صدای بیسیم)
گزارش گر: آقای جناب سروان با بنده مصاحبه می کنید؟
رییس پازگاه: نخیر ما اجازه مصاحبه را نداریم شما هم برای مصاحبه مجوز دارید؟
گزارشگر: مجوز رو باید از کجا بگیریم؟
رییس پازگاه: با مامور قانون زبان درازی نکن... سرباز! ایشون رو بازداشت کنید.
بیسیم رییس پازگاه: خشششششششششششششششششششش پاسگاه نیروز انتظامی رویدر  خشششششششششش یک موتور سوار جلو مدرسه دخترانه پرسه می زنه خششششششششششششششششش فورا با اون برخورد کنید.

تقدیم به مدیر سایت رویدر

زرویدر رفتی و رویدر فغان شد

دل هر رویدری بر تو گران شد


تو بودی اولین اخبار دادی

تو نام شهرمان را جار دادی


به فصل بارش باران و سرما

به وقت و موسم برداشت خرما


زعکسایت همیشه شاد بودیم

خوش و خرم همی آباد بودیم


به زندان رفتی از بالای این سایت

نشد شوق تو اندک پای این سایت


چه شد یکباره پایان را نوشتی؟

نه تصویر و نه مطلب را بهشتی؟


دل ناشاد ما را شاد گردان

دوباره سایت خود آباد گردان


جار دادی: جار زدی - معرفی کردی

بهشتی : بگذاشتی


تربیت بدنی

پس از کش و قوس فراوان
و از دست رفتن زمان
و خالی شدن کاه از کاهدان
بیدار شدند حضرات و مسئوالان
سپردند کار را بر کاردان
و چینین بود که ابراهیم در دست گرفت سکان
و شد نماینده ی تربیت  بدنی و امور جوانان
از این رو برای دلگرمی و دلخوشی ایشان
قلم فرسوده ایم در این وبلاگ  با وجدان


آن فوتبالیست اندر قدیم و اندر حال
حاحب النظر و صاحب القیل و القال
آن سال های دور از شانه
آن که سیب زمینی می برد خانه

آن بولذودر تیم صدف
آن که گذاشته است جانش را بر کف
آن صاحب بروج نورانی
آن که پول در می آورد به آسانی
و نمی کند خرج چندانی
آن معلم حرفه و فن
آن که خوشه می چیند از خرمن
موءَجر الارض الچمنی
حافظ الفوتبال الوطنی

نقل است روزی که از مادر بزاد مرغان هوا در کویردان جمع شدند و صیحه ای از شادی سر دادندی
که صدای آن در رخ بپیچید و همه ی اهل کویردان خبر دار شدندی
وقتی که به سن بلوغ رسیدی تیر کمانی بساختی و دمار از روزگار مرغان در آوردی

پس از طی دوران طفولیت به مکتب خانه ی ملا فرهادی ( خداوند ایشان را حفظ بفرماید) برفت
و سپس به دبستان و راهنمایی و دبیرستان و سر انجام وارد تربیت معلم یزد بشد.
روزی از تربیت معلم به خانه آمد و برادران را بر در خانه بدید که همه در سایه نشستندی و
موی سر و ریششان بسیار بلند شدستی
نزدیک آمد و سلام بکرد و لکن جوابی سماع نکرد
تا این که احوال را جویا گردید و پس از نکوهش فراوان و طعنه های بسیار
وی را گفتند تو که فـِ لله می شوی و به یزد می روی چرا مکینه ریش تراش را باخود می بری؟

نقل است که آن بزرگوار در بخل بدان درجه بود که جز نان خالی نخوردی
 و نام کباب و غیر نبردی و از ذکر نام این‌ها نیز اِبا داشتی، مگر شرح کباب خوردن حسن
 و معلمان با او گفتند. پس به حسن نامه
برداشت که «لاف میری بودن می‌زنی و در خفا با اصحاب، کباب نیم‌متری می‌خوری؟!»

حسن  ظهر همان کاغذ نوشته :
کباب را دیگران خریدند و همه شریک شدند و از همه پول گرفتند الّا من
و اگر اُشتر .... خود را دید پول از من هم خواهند گرفت!
و چنان شد که بگفت و هنوز که هنوز است پولی بابت کباب
دسته جمعی نداده است.

نقل است که در مناجات پیوسته گفتی:
«الهی! آن‌را که پول دادی، چه ندادی و آن‌را که پول ندادی، چه دادی؟!»


اشعاری چند

لطفا این اشعار با با آهنگ ترانه باران دانه دانه بخوانید!


آشغال دانه دانه

جمع اکنَم شبانه

اَ تهِ ماشین ابَنَم

دم در هر خانه


ماشین مودن کَچاله

یه ماشین خرابه

آلا خو نو شُوُردِه

یه ماشین زباله


تاووسونگن چه گرمن

پلاستیکا چه نرمن

بوی سَحار اهوندی

دلم از دستش دردن


----------------------

---------------------

روز خور نگارن

همایشی اَبارن

در مجلس بلاگان

جوایزی اکارِن


یک ده و هشتا سالن

عبدالسلام ته کارن

عبدالسلام جمالی

خودش خبر نگارن


سه تا دوربین له اوشکه

حال رودر به اوشکه

با همت زیادش

ایکی شهر از ده اوشکه


مدیر سایت رویدر

با همگان برادر

سکه ی طلا شو دهدن

حقشا هن چه بیشتر


مسابقه شو داده

رودر وُ چو آباده

مَه چه مَشاسّا کِرده

شهرم بوبو آماده


اول رودر نیوزن

کلیپش حرف روزن

دوم مدیر سایتن

اَ سازن و اَ سوزن


اسطوره گشته سوم

خوم نبوسم ای دردم

این پاره وب چو آید

باشد مقام هشتم!



لغت نامه:

اَ تهِ ماشین ابَنَم  : درون ماشین میریزیم


کچاله: داغون- خراب- کهنه


آلا خو نو شُوُردِه: حالا که نو آورده اند


تاووسونگن: تابستان است.


بوی سَحار اهوندی: بوی بد می آید.


اوشکه : کَرد - انجام داد

الپرسشات الشیشگانه

به این پرسش ها پاسخ دهید:


 پرسش نخست :

می گویند خیابان های رویدر درست نخواهد شد! حتی بعد از این همه هزینه ای که می شود. به نظر شما چرا؟

الف:سرطان دارد!

ب: دیسک کمر دارد!

ج: دکترش خوب نیست!

د: راه اول گر نهد دهدار کج - تا فلسمونگ می رود این راه کج!

-----------------------

پرسش دوم :

خیابان رویدر به طرز شگفت انگیزی منطقه ی ............. را دور زده است! ( البته سال ها پیش)

الف: سران فتنه

ب: جریان انحرافی

ج : خواص بی بصیرت!

د: خواص با بصیرت!

----------------------------

پرسش سوم:

به نظر شما بعد از آسفالت شدن خیابان های رویدر اولین گودال آب، مخابرات و .... کی حفر می شود؟

الف: یک ساعت و چهل و پنج دقیقه

ب: دو ساعت

ج: سه ساعت

د:  یک روز و گهری!

------------------------------

پرسش چهارم:

می گویند منزل یکی از شوراییان در جاده است و هنوز کنار نرفته است. به نظر شما چرا؟

الف- زورش زیاد است.

ب- نقشه عوض می شود. ( طبق روال اسبق!)

ج- چون شورا است  و وقت خود را صرف عموم کرده است نیازی نیست کنار برود.

د- عجله نکنید هنوز بودجه ی راضی شدن ایشان نرسیده. برسه کنار می ره!

---------------

پرسش پنجم:

می گویند دندانپزشک از رویدر رفت. چرا؟

الف: کسی دندانش درد نگرفت!

ب: مجبور بود شبها زیر کهور لوتورکو بخوابد!

ج: دندانش درد گرفته رفته دندانپزشکی!

د: کی گفته رفته؟ هر روز سر کاره. مدارکش هم موجوده!

----------------------

پرسش ششم:

در رویدر فقط هفته ای یک بار زباله ها جمع می شود. چرا؟

الف: تولید زباله کم است.

ب: زباله ها دارای کیفیت و ماندگاری طولانی هستند!

ج: برای جلوگیری از رشد بی رویه جمعیت!

د: هدفمند شدن یارانه ها.